صفحه نخست / دسته‌بندی نشده / بررسی انیمه توکیو غول

بررسی انیمه توکیو غول

بررسی انیمه توکیو غول

بررسی انیمه توکیو غول انیمه Tokyo Ghoul مناسب اکثر افراد ناآشنا با جهان انیمه‌های ژاپنی نیست. ولی اگر اهل دیدن این آثار هستید و از دنبال کردن فانتزی‌های پرشده از خشونت و خون ابایی ندارید، باید یک بار پا به دنیای عجیب آن بگذارید.

A1-mci
عنوان ژاپنی: Tōkyō Gūru/東京喰種-トーキョーグール
اسم فارسی: توکیو غول (غول توکیو)
براساس مانگایی از سوئی ایشیدا (Sui Ishida)
ژانر: رازآلود، فانتزی سیاه، ترسناک، اکشن و درام
کارگردان: شوهی موریتا (Shuhei Morita) و توشینوری واتانابه (Toshinori Watanabe)
فیلم‌نامه: چوجی میکاسانو (Chūji Mikasano)
محصول استودیو Pierrot
تعداد قسمت‌ها: ۴۸ اپیزود اصلی به همراه ۲ قسمت ویژه
وضعیت: پایان‌یافته
پخش: از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸ میلادی
رده‌ی سنی: R – 17
خلاصه‌ی داستان:

بررسی انیمه توکیو غول

در نسخه‌ای از شهر توکیو کشور ژاپن که تقریبا از همه نظر مشابه با دنیای امروز ما به نظر می‌رسد، انسان‌ها درکنار غول‌ها زندگی می‌کنند؛ غول‌هایی که اکثر اوقات، ظاهری دقیقا مشابه آدم‌های عادی دارند و اقلیت جامعه را تشکیل می‌دهند. دولت تیم‌هایی را برای مبارزه با غول‌ها ایجاد کرده است و از افرادی خاص برای کشتن حداکثری آن‌ها بهره می‌برد. مردم هم تک‌تک غول‌ها را به‌عنوان موجوداتی ترسناک و لایق قطعه‌قطعه شدن می‌شناسند که باید از دست‌شان فرار کرد. به همین خاطر به محض اینکه هویت یک غول نزد یک انسان فاش شود، آن فرد می‌رود و با یک گزارش، شرایط کشته شدن غول را فراهم می‌کند.

غول‌ها موجوداتی مانند خون‌آشام‌های آشنا برای مخاطب سینما و تلویزیون نیستند. آن‌ها به‌معنی واقعی کلمه باید از گوشت انسان تغذیه کنند و عملا راهی به جز کشتن افراد مختلف برای زنده ماندن ندارند. تازه غذاهای عادی هم نه‌تنها برای آن‌ها به‌شدت بدمزه هستند، بلکه می‌توانند غول‌ها را شدیدا مریض کنند. در نتیجه هر چند هفته یک بار، یک غول برای زنده ماندن به شکار به دور از چشم همگان می‌پردازد و زندگی یک نفر را به پایان می‌رساند.

قصه‌ی اصلی اما از وقتی آغاز می‌شود که پسری جوان و ظاهرا عادی به اسم کانکی کن به خاطر رخدادی عجیب، عملا تبدیل به یک غول می‌شود و به جامعه‌ی کوچک اما قوی این موجودات می‌پیوندد. او تازه پس از وارد شدن به این مسیر جدید می‌فهمد که چه‌قدر تصورات غالب انسان‌ها از غول‌ها و تصورات غالب غول‌ها از انسان‌ها پوچ و نادرست به نظر می‌رسند. در این بین اوضاع هر روز چه برای انسان‌ها و چه برای غول‌ها، خونین‌تر و ترسناک‌تر از روز قبل می‌شود.

زن ترسناک و شمع در حال سوختن در انیمه توکیو غول

ترتیب تماشای اپیزودهای انیمه Tokyo Ghoul
انیمه‌ی Tokyo Ghoul، محصول سال ۲۰۱۴ میلادی (فصل اول مجموعه)
انیمه‌ی Tokyo Ghoul √A، محصول سال ۲۰۱۵ میلادی (فصل دوم مجموعه)
قسمت ویژه‌ی [Tokyo Ghoul [Jack، محصول سال ۲۰۱۵
قسمت ویژه‌ی Tokyo Ghoul: PINTO، محصول سال ۲۰۱۵
فصل اول انیمه‌ی Tokyo Ghoul:re، محصول سال ۲۰۱۸ میلادی (فصل سوم مجموعه)
فصل دوم انیمه‌ی Tokyo Ghoul:re، محصول سال ۲۰۱۸ (فصل چهارم و پایانی مجموعه)
خوش‌بختانه «غول توکیو» یکی از آن انیمه‌هایی نیست که در مسیر تلاش برای تماشای آن‌ها گم شوید. این انیمه از ۴ فصل تشکیل می‌شود که هرکدام ۱۲ قسمت دارند و صرفا در نام‌گذاری می‌توانند گیج‌کننده به نظر برسند. وقتی هم که دو انیمیشن جداگانه‌ی ساخته‌شده برای آن‌ها را در نظر بگیرید، در کل می‌توان گفت با مجموعه‌ای متشکل از ۵۰ اپیزود روبه‌رو هستیم.

این انیمه اقتباس‌شده از روی یک سری مانگا است. همچنین به عقیده‌ی درصد قابل توجهی از افرادی که داستان را در هر دو مدیوم مانگا و انیمه دنبال کرده‌اند، انیمه‌ی Tokyo Ghoul هیچ‌وقت نتوانست به قدرت و دقت مانگا خود برسد. پس اگر می‌خواهید تجربه‌ی کاملی از قصه‌ی «غول توکیو» داشته باشید، احتمالا نمی‌توانید مطالعه‌ی رمان‌های نه‌چندان بلند و چندین و چند مانگای آن را پشت گوش بیاندازید.

اولین سری مانگا مجموعه با نام Tokyo Ghoul و در ۱۴ شماره منتشر شد. سپس نوبت به انتشار یک Light novel با همین نام در ۳ قسمت رسید. بعد با انتشار مانگا تک‌شماره‌ای [Tokyo Ghoul [Jack روبه‌رو بودیم و سپس مانگا ۱۶قسمتی Tokyo Ghoul:re را خواندیم. درنهایت هم با انتشار یک Light novel تک‌قسمتی با نام Tokyo Ghoul:re مواجه شدیم.

«توکیو غول» لزوما انیمه‌ای قابل پیشنهاد کردن به افرادی نیست که تازه وارد جهانِ لذت بردن از انیمه‌ها شده‌اند
همه‌ی مانگاهای نام‌برده توسط سوئی ایشیدا نوشته شدند و در این بین شین تاوادا (Shin Towada) وظیفه داشت دو Light novel نام‌برده را تقدیم طرفدارها کند. راستی این مجموعه ۵ بازی ویدیویی اقتباسی و دو فیلم لایواکشن اقتباسی هم دارد که هیچ‌کس با نرفتن به سراغ آن‌ها، کوچک‌ترین ضرری نکرده است. هیچ‌کدام از صحبت‌های بالا هم‌معنی با این نیستند که انیمه Tokyo Ghoul ارزش تماشا ندارد. زیرا اگر به ژانرها و زیرژانرهای فهرست‌شده برای آن علاقه دارید، حتما می‌توانید به‌عنوان یک مخاطب بزرگ‌سال با آن سرگرم شوید و طی برخی لحظات، واقعا تحت تاثیر بحث‌های زیرمتنی اثر مورد بحث قرار بگیرید. ولی به هیچ عنوان هنگام رفتن به سراغ این مجموعه‌ی ۵۰ قسمتی، انتظار رویارویی با اثری بدون نقص و خالی از دقایق اضافه را نداشته باشید.

تصویر سه مرد با سوییشرت زیر باران شهر توکیو در انیمه Tokyo Ghoul

بررسی انیمه توکیو غول

مسئله‌ی مورد ظلم واقع شدن اقلیت‌ها در جوامع گوناگون همواره یکی از مباحث بررسی‌شده توسط آثار سینمایی و تلویزیونی قدرتمند بوده است. اما در درصد بسیار بالایی از آثاری که موفق به بیانِ تأثیرگذار حرفی درست در این رابطه می‌شوند، می‌بینیم سازنده پشت برخی تابلوها مخفی شده است. در حقیقت حتی بعضی از آثار قدرتمندی که احساسات مخاطب را درگیر می‌کنند و نابرابری‌های اجتماعی را زیر سؤال می‌برند، انگار همیشه اقلیت‌های مورد پسندِ مخاطبِ آگاهِ امروز را در مرکز قصه‌ی خود قرار می‌دهند.

اگر جهان یا حداقل روشن‌فکرهای آن مشغول حمایت از افراد دارای ویژگی X باشند، غالب فیلم‌های این‌گونه هم چگونگی مورد ظلم قرار گرفتن افراد دارای ویژگی X را به تصویر می‌کشند. این یعنی ما با سیلی از قصه‌گویی‌های محافظه‌کارانه روبه‌رو می‌شویم که گاهی از بیان داستانی و استعاری می‌ترسند. ما آثاری را می‌بینیم که حرف شجاعانه و ارزشمندی را بیان می‌کنند اما روشی امن و نه‌چندان جسورانه را برای بیان آن به کار می‌گیرند.

پسر ژاپنی مشغول مطالعه کتاب با چشم بند در انیمه توکیو غول

بررسی انیمه توکیو غول

به همین خاطر اثری مثل انیمه Tokyo Ghoul را می‌توان تابوشکن صدا زد. چرا؟ چون اقلیت به تصویر کشیده‌شده در جامعه‌ی آن رسما مشتی آدم‌خوار هستند؛ موجوداتی با نام غول که واقعا به گوشت انسان‌ها احتیاج دارند و مرگ‌وزندگی را بین کشتن یا نکشتن انسان‌ها می‌بینند. این‌جا دیگر خبری از هم‌ذات‌پنداری‌های فرامتنی نیست. زیرا تماشاگر به یاد ظلم‌های جامعه‌ی واقعی به افراد دارای ویژگی X نمی‌افتد و خود به خود با اقلیت حاضر در این نسخه از توکیو هم‌ذات‌پنداری نمی‌کند. در حقیقت اگر در جامعه‌ی واقعی امروز موجوداتی انسان‌مانند و مثل ما وجود داشته باشند که برای زنده ماندن باید گوشت آدم بخورند، قطعا توسط جامعه سلاخی می‌شوند و مورد تنفر درصد بسیار بسیار بالایی از مردم قرار می‌گیرند.

پس سازنده مجبور است درون فانتزی تاریک خود، ما را به هم‌ذات‌پنداری با اقلیتی برساند که امکان ندارد در دنیای واقعی با آن هم‌ذات‌پنداری و موافقت کنیم. با انتخاب همین مسیر، Tokyo Ghoul تبدیل به محصولی می‌شود که اولا قطعا زیر فشار برخی انتقادها قرار می‌گیرد و ثانیا هرگز نمی‌تواند شدیدا عامه‌پسند باشد. اما دقیقا به خاطر انتخاب همین مسیر، گفت‌وگوهای اثر با تماشاگر تکان‌دهنده‌تر هستند؛ استعاره‌پردازی‌ها معمولا اثرگذاری طولانی‌مدتی روی مخاطب‌های هدف چنین محصولاتی دارند.

پسری با تک چشم قرمز روی تخت بیمارستان در انیمه توکیو غول

تابوشکنی دوم انیمه هم در عمق تصویرسازی از همین غول‌ها اتفاق می‌افتد؛ جایی که مخاطب می‌بیند در «توکیو غول» خبری از هیولاهای جذاب و مرسوم داستان‌های این‌گونه نیست و کارهای این موجودات، واقعا تنفربرانگیز و آزاردهنده هستند. سینما و تلویزیون امروز از موجوداتی مانند خون‌آشام‌ها انقدر استفاده کرده است که انگار دیگر نمی‌شود از آن‌ها ترسید. اصلا محصولات عامه‌پسند به جایی رسیده‌اند که لحظه‌ی حمله‌ی یک خون‌آشام را به‌شدت جذاب نشان می‌دهند! مثلا اکنون در بسیاری از آثار نوجوانانه، نخستین حمله‌ی یک خون‌آشام به گردن یک انسان می‌تواند عاشقانه یا بامزه باشد.

به خاطر همین آثار نیز مخاطب گارد خود را به‌شدت در مقابل موجودات هیولامنندِ داستان‌های فانتزی، پایین آورده است. تماشاگر نه‌تنها از آن‌ها نمی‌ترسد، بلکه غالبا انقدر سبک زندگی این موجودات را جذاب می‌داند که دیگر انسان‌های معمولیِ قصه برای او اضافی و مسخره به نظر می‌رسند. انگار وقتی می‌توانی خون‌آشام، دارای عمر بی‌نهایت، سرعت زیاد، قدرت قابل‌توجه و توانایی تحمیل حرف خود به دیگران باشی، احمقانه به نظر می‌رسد که بخواهی انسان بمانی! ماجرا هم جایی به اوج ترسناکی خود می‌رسد که وقتی سازندگان بخواهند در دل داستان، جنگ یک انسان بین پذیرش یا نپذیرفتن تبدیل شدن به یک هیولا را به تصویر بکشند، توسط مخاطب مسخره می‌شوند. به بیان بهتر مخاطب امروز انقدر عاشق این هیولاهای جذب‌کننده شده است که بدون ذره‌ای هم‌ذات‌پنداری با برخی شخصیت‌ها، مثلا شک و تردید او نسبت به خون‌آشام شدن یا نشدن را احمقانه می‌داند.

این تصویر بزرگ اکنون بخشی از فرهنگ عامه‌ی امروز را تشکیل می‌دهد و شاید شانس انیمه‌ها برای شکستن آن، بیشتر از آثار هر مدیوم داستان‌گویی دیگری باشد. چرا که یک انیمه نه‌تنها می‌تواند با اغراق‌های تصویری همه‌چیز را عوض کند، بلکه فرم تصویری آن هم بیشتر از هر انیمیشن یا فیلم لایواکشن، به درد خلق بعضی از لحظات عجیب‌وغریب می‌خورد. انیمه Tokyo Ghoul هم دقیقا چنین کاری را به شکلی عالی انجام می‌دهد؛ تصویرسازی هیولاوار، تنفربرانگیز و ترسناک از هیولاهایی که باید از گوشت انسان تغذیه کنند.

دندان های تیز، چشم قرمز و ماسک عجیب در انیمه Tokyo Ghoul

دیگر حتی وقتی با دختربچه‌ای کم سن‌وسال، بی‌گناه و دردکشیده هم روبه‌رو باشیم، از تماشای لحظه‌ی بلعیده شدن گوشت آدم توسط او به ستوه می‌آییم. این یعنی انیمه به خود جسارت پس زدن مخاطب را می‌دهد؛ تا نداند آیا به درون‌ریزی این شخصیت توجه می‌کند و او را می‌پذیرد یا نمی‌تواند دربرابر تصاویر خشن و بعضا آزاردهنده، میزان توجه خود به شخصیت‌پردازی چند آدم‌کش را افزایش دهد.

سریال در کل نمی‌خواهد شما برای یک طرف قصه هورا بکشید و بر افراد ایستاده در مقابل آن‌ها لعنت بفرستید. همه‌ی شخصیت‌ها و همه‌ی گروه‌ها، سیاهی‌ها و سفیدی‌های مخصوص به خود را دارند. البته که همه‌ی کاراکترها به یک اندازه خاکستری نیستند. ولی در طولانی‌مدت می‌بینیم نمی‌شود حتی یک شخصیت را به آسانی «خوب» یا «بد» خطاب کرد.

دنیاسازی Tokyo Ghoul باحوصله و پرجزئیات است و برخی از شخصیت‌پردازی‌های اثر، هیجان‌زده و فکرنشده به نظر می‌رسند


متاسفانه انیمه‌ی Tokyo Ghoul در تکمیل قوس شخصیتی هر کاراکتر عالی نیست و گاهی شتاب‌زده و خالی از توضیحات لازم به نظر می‌رسد. برخی مواقع شخصیت‌ها به مراتب سریع‌تر از زمانی‌که مخاطب انتظار دارد، رفتار خود را تغییر می‌دهند. به‌گونه‌ای که انگار فیلم‌نامه‌نویس گاهی انقدر مجذوب به‌روز کردن درک مخاطب از یک شخصیت شده است که احترام گذاشتن به آن شخصیت را از یاد می‌برد. نتیجه هم می‌شود آن که در عین جذاب بودن تغییرات کاراکترها، گاهی آن‌چه امروز از آن‌ها می‌بینیم، در تضاد کامل با تصاویر قبلی‌شان قرار دارد. مثلا یک کاراکتر بعد از افشای یک راز، به شکلی غیر قابل باور و ناگهانی تبدیل به یک فرد نسبتا مثبت می‌شود. درحالی‌که مخاطب مدام به خود می‌گوید همه‌ی سکانس‌های بد قبلی مرتبط با این کاراکتر، در تضاد با وجود آن راز درون زندگی او قرار می‌گیرند. سازنده چند بار اطلاعاتی تازه را رو می‌کند و انتظار دارد به محض افشای آن داده‌ها، نظر مخاطب راجع به یک شخصیت عوض شود. ولی مشکل این‌جا است که ما می‌بینیم همین اطلاعات فاش‌نشده، تا آن روز هیچ تاثیری روی زندگی فرد نداشتند. این یعنی کاراکتر صرفا منتظر افشای رازهای لایق احترام زندگی خود بود تا ناگهان تبدیل به شخصیت مثبتی شود؟بررسی انیمه توکیو غول

پسری با موی زرد، مردمک کوچک و خنده مریض در توکیو غول

در طرف مقابل، هرچه‌قدر که فیلم‌نامه‌ی اثر گاهی شتاب‌زده می‌شود، قدرت کارگردانی Tokyo Ghoul را نباید انکار کرد. سازندگان هم دنیای انیمه را از لحاظ بصری به جلوه‌ی منحصر‌به‌فرد خود می‌رسانند و هم از بسیاری از ثانیه‌ها برای قصه‌گویی نمادین و تصویری بهره می‌برند. «غول توکیو» اکشن‌هایی پرانرژی دارد و نبردهای آن غالبا فیزیکی هستند و از نزدیک دنبال می‌شوند. دوربین هم به‌جای اینکه دائما مشغول دنبال کردن کاراکترها باشد، با درک ماهیت خاص سلاح‌های کشنده‌ی این جهان، روی آن‌ها متمرکز می‌شود.

بررسی انیمه توکیو غول

وقتی یک غول با عضو بلند و خاص بدن خود به سمت یک نفر یورش می‌برد، حرکت پرسرعت دوربین باعث می‌شود تنش لحظات افزایش بیابد. مخاطب به خاطر مواجهه با نزدیک شدن تیزی به بدن کاراکتر دوم می‌ترسد و رنگ‌بندی قرمز آسمان طی دقایق هم سنگینی اتمسفر را افزایش می‌دهد. جذاب‌ترین ویژگی بسیاری از کاراکترهای این انیمه را می‌توان ظاهر آن‌ها و توانایی‌های فیزیکی آن‌ها دانست. پس حتی اگر چند بار بتوانید متوجه کمبودهای فیلم‌نامه شوید، در اکثر مواقع تصویرسازی‌ها را کم‌ایراد می‌بینید.

پسری با موهای زرد در کنار دانش آموز چشم بند زده در انیمه توکیو غول

Tokyo Ghoul شوربختانه به طرز واضحی بین داستان‌گویی واقعی و صرفا پر کردن برخی دقایق از موارد سرگرم‌کننده برای مخاطب‌های آثار این‌گونه جابه‌جا می‌شود. ولی حداقل وقتی می‌فهمیم به طرز جدی مشغول قصه‌گویی و گفت‌وگو با مخاطب است، هرگز فرصت موجود برای استفاده از جزئیات را از دست نمی‌دهد. به همین خاطر طی آن دقایقی که دلایل اصلی علاقه‌مند شدن چندین و نفر به این اثر هستند، از موسیقی تا تدوین قصه می‌گوید.

این انیمه واقعا آلبوم موسیقی متن پرکششی دارد که همز

مان ترس و هیجان حاضر در قصه‌ی آن را به وجود مخاطب انتقال می‌دهد. همچنین استفاده‌ی هوشمندانه‌ی سازندگان با استفاده از همین ویژگی مخاطب را هم به چالش می‌کشد. هنگامی که انتظارات مخاطب از یک لحظه تنظیم شد، به چالش کشیدن لحظه‌ی آن انتظارات، شدیدا هیجان‌انگیز خواهد بود. از فلش‌بک‌ها و رونمایی به موقع کاراکترهای جدید، باعث می‌شوند محصول مورد بحث به سرعت از نفس نیافتد. این‌ها را به‌علاوه چند پیچش داستانی سرگرم‌کننده و تلاش نکردن اثر برای پاسخ‌گویی سریع و بی‌معنی به تمام سوالات کنید تا بفهمید چرا اگر فانتزی‌های سیاه هیولامحور را می‌پسندید، یک بار همراه شدن با کانکی و توکا اشتباه نیست.با استفاده از همین ویژگی مخاطب را هم به چالش می‌کشد. هنگامی که انتظارات مخاطب از یک لحظه تنظیم شد، به چالش کشیدن لحظه‌ی آن انتظارات، شدیدا هیجان‌انگیز خواهد بود.

غول با چشم قرمز و دست های بانداژشده در انیمه Tokyo Ghoul

بررسی انیمه توکیو غول

با استفاده از همین ویژگی مخاطب را هم به چالش می‌کشد. هنگامی که انتظارات مخاطب از یک لحظه تنظیم شد، به چالش کشیدن لحظه‌ی آن انتظارات، شدیدا هیجان‌انگیز خواهد بود.

(۴ پاراگراف بعدی مقاله بخش‌هایی از داستان فصل اول انیمه Tokyo Ghoul را اسپویل می‌کنند)

یکی از مهم‌ترین نقاط قوت Tokyo Ghoul را می‌شود روابط دوطرفه و خاص اکثر کاراکترهای اصلی با یکدیگر دانست. در این سریال اگر فرضا ۵ کاراکتر به‌صورت مقطعی در مرکز قصه قرار گرفته باشند، می‌شود تفاوت‌های واضح جنس رابطه‌ی هرکدام از این پنج نفر با چهار نفر دیگر را احساس کرد. این‌گونه در روابط دوستانه، جنگ‌جویانه یا حتی پدرانه‌ی چند کاراکتر با هم می‌توان از مواجهه با شیمی عالی بین شخصیت‌ها لذت برد و مدام برای هر سکانس هیجان‌زده شد.

بررسی انیمه توکیو غول
به بیان بهتر وقتی جنس رابطه‌ی کاراکتر الف با کاراکتر ب واقعا نسبت به رابطه‌ی کاراکتر الف با کاراکتر ج منحصر‌به‌فرد باشد، تنها حضور دو کاراکتر اصلی در یک موقعیت می‌تواند به‌شدت جذاب به نظر برسد. چون مدل گفت‌وگوها و حتی جنس داستان‌گویی خود را دارد. مثلا وقتی توکا مقابل برادر سابق خود می‌ایستد، فضا به‌شدت سنگین می‌شود و مخاطب را به یاد گذشته‌ی فاش‌نشده‌ی آن‌ها می‌اندازد. وقتی کانکی و هیده نزدیک هم قرار می‌گیرند، همه‌چیز دوستانه می‌شود و حتی به سمت کمدی می‌رود. وقتی کورئو کنار آمون راه می‌رود، می‌شود یاد گرفتن یک شاگرد از استاد خود را دید و وقتی ریزه با کانکی صحبت می‌کند، نقش وسوسه و حیله در هر صحنه را می‌توان درک کرد.

«توکیو غول» با استفاده از همین ویژگی مخاطب را هم به چالش می‌کشد. هنگامی که انتظارات مخاطب از یک لحظه تنظیم شد، به چالش کشیدن لحظه‌ی آن انتظارات، شدیدا هیجان‌انگیز خواهد بود. مثلا تماشاگر عادت کرده است که هنگام همراهی هیده و کانکی هیچ اتفاق ترسناک مرتبط با زندگی غول‌ها را نبیند. سپس نیشیکی هیده را به انتهای کوچه پرتاب می‌کند و کانکی و دوست عادی او تا آستانه‌ی مرگ می‌روند. این لحظه انقدر منزجرکننده و برای مخاطب شوکه‌کننده است که بدون شک نفشی کلیدی روی تبدیل شدن کانکی به یک کاراکتر خاص می‌گذارد؛ لحظه‌ای که اگر مخاطب از آن انتظارات ساده‌ای نداشت، نمی‌توانست این‌چنین میخکوب‌کننده ظاهر شود.

همراه مجله لایک باشید.

مطالب مرتبط